انگار ساعت جنگ در سوریه چند هفته و شاید هم حدود دو ماهی به عقب افتاده باشد، این را نمیتوان به ضرس قاطع گفت، اما مشخصا در طول روزهای گذشته در حالی که انتظار میرفت عملیات نظامی علیه مواضع گروهکهای تروریستی در شمال
غرب سوریه شروع شود، اما این حمله در حال حاضر به تاخیر افتاده و بهنظر میرسد دلایل خاص خود را داشته باشد. این موضوع اما فرصتی تاریخی و بینظیر را در اختیار دولت ترکیه، بهویژه سازمان اطلاعات و امنیت آن قرار داده تا ضمن بررسی آخرین روند و رویدادها برای بازسازی و بازتعریف گروهکهای تروریستی فعال در خاک سوریه اقدامات عاجلی را رقم بزند. همانگونه که از یادداشت منتشر شده توسط رئیسجمهور ترکیه در روزنامه والاستریت جورنال بر میآید، او پس از پایان سفر به تهران و رسیدن به آنکارا به این نتیجه رسید که با توجه به موضعگیری ایران و روسیه، هیچ کاری نمیتواند از پیش ببرد.
رجب طیب اردوغان در بخشی از این یادداشت آورده است: «ادلب آخرین خروجی قبل از پل و گذرگاه است. اگر اروپا و آمریکا هم اکنون وارد عمل نشوند، نه تنها ملت بی گناه سوریه، بلکه همه دنیا تاوان سنگینی خواهند پرداخت. ترکیه در کنار مرزهای خود برای پیشگیری از یک قتل عام گسترده هر آنچه را که از دستش برآید و در توانش باشد انجام میدهد، اما برای آنکه از موفقیت خود اطمینان خاطر پیدا کنیم لازم است که در این مقطع حساس دیگران هم منافع شخصی خود را کنار گذاشته و برای به دست آوردن یک راهکار سیاسی همه با هم وارد عمل شویم.» این یعنی آنکه دولت ترکیه که هفت سال است بذر تروریسم را زمین حاصلخیز سوریه پراکنده است حالا از برداشت آن عاجز است و میخواهد اروپا و امریکایی به کمکش بیایند که اولی او را به اتحادیه اروپا راه نداد و دومی نیز با تحریمی کوچک، شیرازه اقتصاد این کشور را ویران کرد.
در مورد این یادداشت بیشتر خواهم نوشت، اما موضوع مهم، نفاقی است که آقای رئیسجمهور ترکیه در آن هنوز سیر میکند و همین مساله باعث شده تا در میان همه کشورهایی که با آنکارا ارتباط دارند، یک دوست صمیمی بیشتر نداشته باشد و آن هم امیر قطر است که خودش گرفتار رنج بسیار است و او هم فعلا به مدد دلارهای دپو شده در بانکهای اروپایی و امریکایی توانسته جان سالم به در ببرد. بیاعتمادی به اردوغان صرفا در میان کشورهای جهان نیست، بلکه این بیاعتمادی در شمال سوریه نیز به وفور و وضوح پیدا میشود. در این مورد کافی است سری به نوشتههای سرکردههای گروهکهای تروریستی در منطقه بزنید تا متوجه شوید که اوضاع از چه خبر است و اصولا ترکیه را که تنها راه تنفسشان است را به چه عناوینی مورد خطاب قرار داده و مینوازند. بیصداقتی اردوغان باعث شده تا علیرغم هزینههای بسیار هنگف در شمال سوریه، نصیبش بسیار کم باشد.
پس از پایان نشست تهران، هاکان فیدان ماموریت بسیار مهمی پیدا میکند و آن نیز ایجاد یک ارتش جدید در شمال سوریه است. یک گروه و سازمان جدید بنام «ارتش حلب»!! در طول روزهای گذشته ماموران نظامی و امنیتی ترکیهای و واسطههای قطری آنها رفت و آمد گستردهای به شهرها و روستاهای آلوده در شمال سوریه داشتهاند تا زیرساختهای لازم برای تشکیل این ارتش را فراهم کنند. در این میان، صدها میلیون دلار پول نقد از دوحه به شمال سوریه رسیده تا آنهایی را که لازم است، با پول خریداری شوند. پس از شکست و ناکامی «میت» در راضی کردن سرکرده جبهه النصره برای جدایی از القاعده و پیوستن آن به گروهکهای دیگر، حالا هاکان فیدان دست به کار پیدا کردن شوهر جدید برای این گروهک تروریستی شده است. قرار بر این شده است که «ارتش حلب» به فرماندهی ابو احمد زکور یکی از موسسان جبهه النصره تشکیل شود.
این شوهر جدید جبهه النصره، مشخص هدفش جدا کردن اعضای جبهه النصره از وفاداری به جولانی است تا به این ترتیب، جبهه النصره خود به خود منحل شود، یا آنکه شوهری است که جولانی خود برای گروهکش پیدا کرده تا به این ترتیب النصره را پس از عوض کردن نامش به تحریرالشام، این بار به «جیش حلب» تبدیل کند و به این ترتیب از زیر بار اتهام تروریسم خارج شود. با این حال، با مطالعه صفحات و تنسیقیههای گروهکهای مختلف فعال در شمال سوریه متوجه خواهید شد اوضاع آنگونه هم که سران آنکارا فکر میکنند به نفع آنها پیش نخواهد رفت، چه اینکه بالاخره بهانه لازم به دست دمشق خواهد افتاد تا مناطق اشغالی از وجود گروهکهای تروریستی پاکسازی کند و عدم وابستگی به القاعده نمیتواند مانع این کار شود.
اینکه واقعا قرار است چه اتفاقی در شمال سوریه روی دهد نباید برای سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی ایران، روسیه و سوریه مجهول باشد، چرا که در بدنه رهبری همه گروهکها معمولا عناصر نفوذی قابل توجهی وجود دارند که از ریز مذاکرات و طرحهای ترکیه اتاق عملیات متحدین را تغذیه میکنند. هدف اصلی و اولیه آنکارا از تفکیک جبهه النصره، نه پایان دادن به حیات آن است، بلکه اردوغان بهشدت به قدرت رزمی و سازمانیافته این گروهک نیاز دارد. این موضوع شاید بر خلاف یادداشت پیشین باشد که هفته قبل قلمی شد، اما واقعیتها به ما میگوید که ارتش ترکیه حتی برای نمایش هم که شده باید با بخشی از بدنه جبهه النصره وارد درگیری شود تا مانع از درگیری نیروهای ارتش سوریه با آنها گردد. بر اساس طرح اردوغان، اگر ادلب از دست برود (که در برآوردهای آنها احتمال بسیار زیادی وجود دارد) آنها در صدد هستند تا در نوار مرزی با سوریه تجدید قوا کنند.
این واقعیت را باید در نظر گرفت که از 140هزار تروریستی که در شمال سوریه حضور دارند، 60درصد آنها وابسته به جبهه النصره و سایر گروهکهای تروریستی وابسته به القاعده هستند. این یک عدد وحشتناک 84هزار نفری را شامل میشود که دستکم نیمی از آنها آموزشهای رزمی سنگینی را پشت سر گذاشتهاند. از این تعداد نزدیک به 60هزار نفر تروریست خارجی هستند و 24 هزار نفر دیگر، آنهایی هستند که به تازگی از دمشق، حمص، درعا، الضمیر و ... به ادلب رفته و سوری به شمار میروند. ساختارهای نظامی در مناطق آلوده شمال غرب سوریه مدام در حال تغییر است و بر اساس نیازها و تعریفهایی که سازمان اطلاعات ترکیه میکند، ممکن است گروههای جدیدی شکل بگیرند، مانند همین «الجبهه الوطنيه للتحرير» که در واقع همان لواء التوحید سابق است و همه اعضای آن را تروریستهای حقوقبگیر اخوان المفسدون تشکیل میدهند.
بر اساس برآورد اطلاعاتی اتاق عملیات متحدین، ترکها در صدد هستند ضمن حفظ توان جنگی جبهه النصره در یک ساز و کار جدید، عملا این گروهک را به سه بخش تقسیم کنند. تا پیش از این تلاش میشد آنها را وادار به عضویت در سایر گروهکها کنند، اما حالا به این نتیجه رسیدهاند که با توجه به پرتعداد بودن آنها در صورت ورود به هر گروهی ساختار و سازمان آن را به هم خواهند زد. نخست تروریستهای بی وطن یا همان جهادیها هستند که بخش اعظم این گروهک را تشکیل میدهند. آنکارا بر آن است آنهایی را که وابسته به خودش هستند (مانند اویغورها، ازبکها، قرقیزها و چچنیها) را جدا کرده و مانع از ورود آنها به هر نبرد تازهای شود، به باور اردوغان آنها نعمتهایی هستند که باید به شدت از آنها مراقبت کرد. بخش دیگر جهادیهای خارجی همانگونه که پیشتر پیشبینی میکردیم، دستگیر و پس از بازجویی و تخلیه اطلاعاتی راهی کشورهایشان خواهند شد، تعداد آنها اصلا کم نیست!
به گزارش کانال اخبار سوریه، بخش دوم شامل جهادیهای سوری است که هیچ عقیده و باور جهادی نداشتهاند و به دلیل اینکه جبهه النصره منابع مالی بسیار خوبی دارد و پول خوبی هم به نیروهایش میدهد عضو آن شدهاند. اینها همان کسانی هستند که به عضویت گروهک «الجبهه الوطنيه للتحرير» وابسته به اخوان الشیاطین درخواهند آمد. اما بخش سوم کسانی هستند که در جبهه النصره به آنها «انصار» گفته میشود. آنها جهادیهای عقیدتی سوری هستند که از قرار معلوم باید در ارتباط با گروهک تازه تاسیس حراس الدین باشند که در شمال حماه فعال است، آنها بدون عضویت در این گروهک تحت فرماندهی ابو احمد الزکور فعالیت خودشان را شروع خواهند کرد. در مورد دلایل انتخاب این فرد برای فرماندهی و سرکردگی گروهک جدید، دلایل و عوامل بسیاری نهفته است که انشالله در فرصت دیگری به آن خواهم پرداخت.
همانگونه که آمد، طراحی بسیار پیچیدهای توسط سازمان اطلاعات ترکیه با همکاری و دلارهای بادآورده قطری در شمال سوریه در حال اجرا است. فرماندهی اتاق عملیات متحدین که از این روندها و رویدادها با خبر است در این مورد باید تصمیمات مقتضی و جدی بگیرد. صرف اینکه جبهه النصره تفکیک شده و جریانهای جدیدی تشکیل شدهاند نباید مدنظر قرار بگیرد. یادداشت اردوغان در روزنامه وال استریت جورنال نشان داد که روابط ترکیه با ایران و روسیه بیش و پیش از آنکه راهبردی باشد، تاکتیکی است. او حالا از اروپا و امریکا میخواهد که در مساله ادلب به آنکارا کمک کنند. این موضوع باید مورد توجه و دقت مسئولین ایرانی و روسی باشد. شک نداشته باشید که رجب طیب اردوغان در صدد تشکیل یک ارتش منسجم برای گرفتن انتقام از تهران، مسکو و دمشق است، او آنقدر عقده دارد که همچنان در فکر انتقام به سر میبرد.