Written by on

نمی‌دانم این را کجا نوشتم، اینجا یا جای دیگری اما همواره نسبت به مذاکرات دولت مرکزی سوریه با جدایی‌طلبان کرد در شمال و شرق سوریه بدبین بودم و بر این باور بودم که آنها صرفا دنبال خرید زمان برای پیشبرد اهداف خود بوده و از طرف

امریکایی‌ها مامور هستند تا شرایط را به گونه‌ای پیش ببرند که در آینده زمینه ماندگاری اشغالگران امریکایی فراهم شود. حالا هم که اشغالگران امریکایی خروج خود از سوریه را به خروج ایران از این کشور مشروط کرده‌اند، همان شرطی که رژیم صهیونیستی نیز کرد تا به زعم خودش در مقابل عملیات ارتش سوریه در درعا و القنیطره سنگ‌اندازی نکند!! به‌نظر می‌رسد ایران در سوریه می‌ماند و امریکایی‌ها و سایر اشغالگران این کشور ناچار خواهند شد (چه با زور نظامی و چه با دیپلماسی و زبان خوش) خاک این کشور را ترک کنند.

کردهای جدایی‌طلب فعال در شمال و شرق سوریه، تا 80درصد بومی سوریه نیستند و عموما تروریست‌های پ‌ک‌ک هستند که از مناطق مختلف عراق و ترکیه پس از شروع بحران در سوریه راهی این کشور شده و توانستند ساختار نظامی و تا اندازه‌ای هم مشارکت در تصمیم‌سازی را در دست بگیرند. موضوع حضور تروریست‌های پ‌ک‌ک در مناطق شرقی و شمالی سوریه این روزها وقتی بیشتر قابل لمس است که پس از اشغال شهرستان عفرین در شمال غرب استان حلب، صدها تن از آنها با اغماض ارتش سوریه و به سفارش روس‌ها راهی مناطق تحت اشغال امریکایی‌ها در شرق شدند. عفرین، از قدیم‌الایام مهمترین مرکز حضور تروریست‌های پ‌ک‌ک بود، دلیل این مساله را نیز همه می‌دانند و توضیح آن، وقت تلف کردن است. با این حال، هنوز هم به‌نظر می‌رسد که مذاکره با آنها چندان کار عاقلانه‌ای نباشد، چرا که عموما آنها عادت به خنجر از پشت زدن دارند.

شاید با نوشتن این چند کلمه، باز هم باادب‌ها سیل فحش و بد و بیراه را روانه کنند، اما بگذارید واقعیت‌ها را خیلی ساده‌تر و نه با زبان فاخر و پیچیده با هم بررسی کنیم. اینکه چرا شبه‌نظامیان حاضر در شمال و شرق سوریه، بومی این کشور نیستند، کافی است به اسامی کشته‌شده‌های آنها که منتشر می‌شود نگاهی داشته باشید تا متوجه محل تولد آنها شوید. آنها عموما متولد شهرها و روستاهایی در عراق، ایران و ترکیه هستند و همانگونه که بارها و بارها نوشتم، سازمان رزم کردهای سوریه در طول چند سال جنگ با داعش از بین رفت و عملا نیروی انسانی برای آنها باقی نماند، کما اینکه از همان ابتدا هم آنها نقش چندانی در تحولات میدان نبرد نداشتند و با حمله داعش به شهر عین‌العرب یا همان کوبانی، فرماندهی نبردها را اعضای پ‌ک‌ک بر عهده گرفتند.

بازوی نظامی پ‌ک‌ک بحران در سوریه را بهترین محمل جهت حیات بدون دردسر دید و با دعوت از همه اعضای حاضر و غائب و آنهایی که به‌عنوان عناصر خفته در بسیاری از مناطق زندگی می‌کردند، ساز و کار ساخت ارتشی را بر مبنای کمک‌های غربی‌ها و همچنین غارت هزاران تن سلاح و مهماتی که داعش از ارتش‌های سوریه و عراق به یغما برده بود، طراحی کردند. هدف و منظور آنها تشکیل ارتشی بود که با دستکم 50هزار نیروی رزمی بتواند در آینده در هر جنگی دوام بیاورد، آنها می‌دانند که دیر یا زود امریکایی‌ها از سوریه خواهند رفت و تنها خواهند شد، بنابراین سعی دارند از آب کره بگیرند. آنها با دمشق وارد مذاکره شده و تیم‌های سیاسی خودشان را به پایتخت اعزام کردند و بعد هم خودشان گفتند که مذاکرات پیشرفت داشته است، اما هیچ پیشرفتی نداشت چرا که در دمشق کسی وقعی به آنها نگذاشت و این هم خود دلیلی دارد که بعدا واضح‌تر شد.

پ‌ک‌ک که این روزها زیر لوای نیروهای دمکراتیک سوریه پنهان شده، عموما آدم‌های بامرام، خوش‌قول و باوفایی نیستند، وقتی عرضه تنگ باشد به التماس و دریوزگی می‌افتند و چون فرصت پیدا کنند نامردی را از حد اعلی می‌گذرانند. در روزهایی که داعش بیخ گوش شهر الحسکه بود، آنها خیانت‌هایشان شروع شد. کسی یادش نمی‌رود که ارتش سوریه و نیروهای مردمی برای آنکه داعش را از شهر برانند چقدر خون دادند اما پس از پایان خطر داعش، جدایی‌طلبان چگونه نامردی کردند و در حالی ارتش سوریه بیشتر نیروها را به جبهه دیرالزور منتقل کرد، با حمله به آنها ده‌ها نفر را قتل عام کردند و با تحریک امریکایی‌ها عملا کنترل شهر را به دست گرفتند و چون از اداره شهر ناتوان بودند، دوباره اداره آن را به دست دولت مرکزی دادند و خود شدند اشغالگر جایی که اصولا حضور چندانی هم در آن نداشته و ندارند...!! این روزها اما دوباره بوی خیانت آنها به مشام می‌رود و این جماعت دست از خوی نامردی خود بر نمی‌دارند.

روز شنبه بود که خبری دیگر از خیانت و بزدلی پ‌ک‌ک که بدون شک با تحریک ارباب امریکایی‌شان صورت گرفته، فضای مجازی را در هم نوردید، البته این خبر در روزی که ایران پایگاه تروریست‌ها در کوی‌سنجق را هدف حملات موشکی خود قرار داد چندان دیده نشد، با این حال به‌نظر می‌رسد که با این اقدام جدایی‌طلبانِ مزدور در قامشلی که به جان باختن 13 نظامی سوری و زخمی شدن تعداد بیشتری منجر شد، وضعیت بسیار بغرنج شده و آب‌ها به این سادگی به جوی بازنگردد. این حوادث که به دست نیروهای موسوم به «آسایش» روی داده، نشان از آن دارد که مذاکرات میان دمشق و جدایی‌طلبان به بن‌بست خورده است. در حالی که مردادماه را بسیاری ماه خوبی در روابط دو طرف می‌دیدند، اما با وجود آمدن بن‌بست‌های جدی در این مورد به‌نظر می‌رسد که طرفین نتوانسته‌اند به موضع واحدی برسند و این موضوع خود را بر دیگر مسائل نیز نشان داده است.

در حالی که کردها در سوریه در بهترین حالت تا عمق 45 کیلومتری مرزهای ترکیه سکونت دارند و جمعیت آنها بسیار کمتر از آن چیزی است که ادعا می‌کنند، با این حال بیش از اندازه و ظرفیت‌شان می‌خواهند. آنها در شهر رقه، الحسکه و حتی قامیشلو غریبه محسوب می‌شوند، عبور آنها به تحریک امریکایی‌ها از فرات و اشغال فرودگاه الطبقه و همچنین حرکت آنها در شمال شهر دیرالزور، در جایی که هیچ تعلقی به آنها ندارد، صرفا برای اشغال منابع نفتی و گازی بود تا به این ترتیب همان رفتار و کردار باند ملامسعود بارزانی را داشته باشند. مذاکرات میان دمشق و حکومت خودگردانی که آنها برای اداره مناطق اشغالی شرق و شمال تشکیل داده‌اند در موارد متعددی عملا شکست خورده است. در مورد مسائل خدماتی، اقتصادی، به‌ویژه در حوزه اداره سدها، نیروگاه‌های برق و مهمتر از همه مساله نفت و گاز اختلاف جدی وجود دارد.

آنها در حالی میدان‌های بزرگ نفت و گازی در شرق سوریه را با کمک امریکایی‌ها اشغال کرده و نفت آن را هم به ازای دریافت پول به دولت مرکزی سوریه می‌فروشند که یک هفته‌ای است از ارسال محموله‌های جدید نفت خودداری کرده‌اند، در حالی که قرار است به‌زودی انتخابات محلی در سوریه برگزار شود، آنها در مقابل این انتخابات سنگ‌اندازی کرده و می‌خواهند مانع از انجام آن شوند، هر چند برخی از اعضای مجلس سوریه دمکراتیک مدعی هستند که اصولا توافقی برای برگزاری انتخابات در شمال و شرق سوریه نگرفته است. از سوی دیگر همه شواهد و قرائن حاکی از آن است که «قسد» یا همان قوات سوریا الدیموقراطی چند شقه شده و هر کدام برای خود یک سازی را کوک کرده‌اند که این ارکستر ناموزون را افسران امریکایی رهبری می‌کنند. حضور فرستاده جدید وزیر امورخارجه امریکا تنها چند روز پیش از جنایت آسایش علیه گشتی ارتش سوریه در قامیشلی خود حکایتی دیگر است.

در طول یکی دو هفته گذشته، رفتار «قسد» کلا متفاوت شده و آنها سیاست جدیدی را در پیش گرفته‌اند. به باور دمشق در میان این نیروها فعلا دیوانه‌ها و ارادتمندان امریکا عرض اندام می‌کنند و عقلا و کسانی که می‌دانند و می‌فهمند که درد از کجاست به کنجی خزیده‌اند. رهبران دمشق بر این باور هستند که کردها نه دنبال خودمختاری تعیین‌شده و تعریف شده بر اساس توافقات اولیه که رفتارهایشان بیانگر تلاش آنها برای جدایی‌طلبی است که حمله به گشتی ارتش تایید نهایی این ادعای مسوولان امنیتی در دمشق بود که به سیاسیون تاکید می‌کردند نمی‌شود به این جماعت اعتماد کرد. موضوع حمله به گشتی ارتش آن اندازه سنگین و جنایت‌آمیز، کینه‌توزانه و ناجوانمردانه بود که حتی سرکرده‌های مفت‌خور قسد هم در این مورد هیچ موضعی نگرفتند و حتی کسی حاضر به پذیرش مسوولیت آن هم نشد، چرا که می‌دانند به قول معروف چه غلطی کرده‌اند و پیامد آن چیست.

آنچه مشخص است، رفتار، کردار و گفتار کردها در شمال و شرق سوریه آن نیست که بخواهند خود را در چارچوب یک نظام فدرالی با تبعیت اقتصادی و نظامی و سیاست خارجی با دمشق تطبیق دهند، آنها پس از پیام ترامپ مبنی بر اینکه تا زمانی که ایران سوریه را ترک نکند، نظامیان ما هم آنجا می‌مانند به این توهم افتاده‌اند که «امریکایی‌ها تا ابد» می‌مانند چرا که ایرانی‌ها سوریه را ترک نخواهند کرد!! این هم از آن دست اشتباهاتی است که آنها در طول تاریخ کرده و دوبار تکرار خواهند کرد. آنچه مشخص است کردهای سوریه که جمعیت‌شان از قبل هم یک سوم بیشتر کاهش یافته آن توانایی را ندارند که بتوانند در برابر همان جمعیت غیرکرد حاضر در منطقه مقاومت کنند، در شهر الحسکه و قامیشلو نیز آنها دچار بحران خواهند شد، به‌ ویژه آنکه معادلات به نفع آنها پیش نخواهد رفت.

 

Comments (0)

There are no comments posted here yet

Leave your comments

  1. Posting comment as a guest.