وقتی همسرم مرا پشت میله های بازداشتگاه دید و نگاهش به دستبندهای فلزی افتاد، مانند ابر بهاری گریه کرد. او می گفت، من که با اعتیاد، بیماری و نداری تو کنار آمدم اما حاضر نیستم فرزند هشت ماهه ام را با لقمه حرام بزرگ کنم تا آه و نفرین مردم به دنبالم باشد و ...
خراسان نوشت: اینها بخشی از اظهارات جوان ۴۰ سالهای است که حین سرقت باتری و لوازم داخل خودرو در چنگ مأموران کلانتری الهیه مشهد گرفتار شد. این متهم جوان که پنج فقره سابقه کیفری دارد، در حالی که ادعا میکرد از این که به اموال مردم دستبرد میزدم پشیمان هستم، ولی درآمدم کفاف هزینههای زندگی ام را نمیداد، در تشریح سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری الهیه مشهد گفت: پدرم که راننده جاده بود، دو زن داشت و خانواده ۹ نفره را اداره میکرد.
هر کدام از هفت خواهر و برادرم موقعیتهای شغلی خوبی دارند، اما من که چهارمین فرزند از همسر اول پدرم هستم تا مقطع راهنمایی بیشتر درس نخواندم چراکه نوجوانی بازیگوش بودم و علاقهای به درس و مشق نداشتم، به دلیل همین بازیگوشی هایم تحت تأثیر دوستان ناباب قرار گرفتم، به طوری که مسیر زندگی ام تغییر کرد. با استعمال تفریحی موادمخدر آرام آرام در دام مواد افیونی افتادم، با وجود این هنوز جوان بودم و آثار اعتیاد زیاد در چهره ام نمایان نبود. به همین دلیل با کمک و ضمانت یکی از برادرانم که فرهنگی است، در کارخانهای مشغول کار شدم. اگرچه درآمدم خوب بود و نیاز مالی نداشتم، اما روزی مدیران کارخانه متوجه اعتیادم شدند و مرا از کار اخراج کردند.
تا آن زمان هیچ کدام از اعضای خانواده ام از ماجرای اعتیادم خبر نداشتند، ولی بعد از آن، از چشم همه افتادم. برادرم مرا به یک مرکز ترک اعتیاد برد و بستری ام کرد. از آن جا که بیرون آمدم تا یک سال پاک بودم، به همین دلیل با دختری اهل یکی از روستاهای اطراف مشهد ازدواج کردم، اما این زندگی یک سال بیشتر دوام نیاورد چرا که به روابط او سوءظن پیدا کرده بودم. با آن که بعد از ترک اعتیاد، برادرم یک خودروی پراید برایم خرید و با آن مشغول مسافرکشی شدم، اما در همین گیرودار به دلیل بیماری گوارشی دوباره به موادمخدر گرایش پیدا کردم.
دیگر تلاشهای خانواده ام برای دور کردن من از موادمخدر هیچ فایدهای نداشت. چندین بار توسط نیروهای انتظامی به علت استعمال و خرید و فروش موادمخدر دستگیر و راهی زندان شدم، ولی باز هم دست از مصرف موادمخدر بر نداشتم تا این که سه سال قبل دوباره با زن جوانی ازدواج کردم. او از اعتیاد و بیماری ام باخبر بود، به همین دلیل با درآمد اندکی که از راه مسافرکشی به دست میآوردم روزگار میگذراندم و پسر هشت ماهه ام را بزرگ میکردم، تا این که هزینههای اعتیادم بالا رفت و نمیتوانستم مخارج زندگی را تأمین کنم.
این بود که به سرقت از لوازم داخل خودرو روی آوردم. لوازمی را که از خودروهای پارک شده و بدون دزدگیر سرقت میکردم، داخل خودروام نگهداری و به مسافران و دوستانم میفروختم.
تا این که توسط نیروهای کلانتری الهیه در حین سرقت دستگیر شدم، ولی وقتی پدرم وارد کلانتری شد و من به سویش رفتم، او چهره اش را از من برگرداند و از کلانتری خارج شد، اما همسرم گریه کرد و ...
شایان ذکر است، به دستور سرهنگ توفیق حاجی زاده (رئیس کلانتری الهیه) تحقیقات از این سارق جوان که لوازم سرقتی زیادی از وی کشف شده است، همچنان ادامه دارد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی